- راه آگاه
که آگاهی از راه داشته باشد، که براه آشنا باشد، بلد، راهنما، راهبر، قلاووز، خفیر، هادی
معنی راه آگاه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(بِ)
لغت نامه دهخدا
وقت بیوقت:
خارخار دل نازک شده از گوشۀ چشم
مژه برهم زدن گاه بگاهی که تراست.
شانی (از آنندراج و مجموعۀ مترادفات ص 295)
خارخار دل نازک شده از گوشۀ چشم
مژه برهم زدن گاه بگاهی که تراست.
شانی (از آنندراج و مجموعۀ مترادفات ص 295)
کسی که از حقیقت کارها آگاه و با خبر باشد، کسی که اخبار را بشخصی یا موسسه ای یا حکومتی برساند منهی جاسوس: (در فضای شرق و غرب از حزم او سال و مه منهی و کار آگاه باد،) (ابوالفرج رونی)، قاصد پیک، سفیر، (نو)، پلیس مخفی پلیس خفیه، منجم اختر شناس، مورخ، صیرفی صراف
